حاج ابراهیم خان کلانتر بهرام گور, 2023-03-132023-03-13 حاج ابراهیم خان کلانتر از جمله معدود شخصیتهای سیاسی تاریخ ایران است که قضاوت ها و داوری های کاملاً نادرستی دربارش صورت گرفته است. از یهودی بودن تا خیانت، من میخواهم در این #رشتو به استناد منابع قاجار این تصویر مخدوش و غلط را به چالش بکشم حاج ابراهیم خان کلانتر این پنجمین قطعه از پیش زمینه، داستان جنگ ایران و روس است که مینویسم و بعد از آن با اطلاع کامل از شرایط میتوانیم داستان جنگ قفقاز را بخوانیم. بقیه رشتوها بخصوص در مورد اوضاع داخلی روسیه در مومنت موجودند، این داستان را در سه قطعه مینویسم. حاج ابراهیم کلانتر سومین پسر حاج هاشم شیرازی کلانتر محلات حیدری نشین شیراز بود خانواده آنان از بازرگانان متمول شیراز بودند و مدرسه هاشمی را در آن شهر بنیاد نهاده بودند. در ۱۱۶۰ هجری قمری نادرشاه همه کلانتران بازرگان شیراز و نزد خود خواند و پس از بازجویی بیشتر آن را کشت و کور کرد اما حاج هاشم رحم کرد و تنها یک چشم او را کور کرد. اتهام یهودی بودن او از ۵٠ سال بعد و زمان ناصرالدین شاه ، پس از سفر دوم به فرنگ آغاز شد که ادعا کردند شاه در حضور انجمن اتحاد یهودی alliance juif گفته یک یهودی زاده ما را به حکومت رساند اما هیچکدام از حضار در آن جلسه چنین چیزی را تایید نکردند حتی کسی از alliance juif هم مستقیم نشنیده بود که از شاه چنین چیزی شنیده. به اعتقاد من چنین اتهامی از پایبست خزعبل و غیر مستدل است. برگردیم به داستان پس از مرگ هاشم فرزند سوم، حاج ابراهیم که از همه توانمند تر و فصیح تر بود کلانتر محلات حیدری نشین شیراز شد در ١٢٩۶ قمری علیمراد خان زند به شیراز دست یافت، بر حاج ابراهیم خشم گرفت و او و خانواده اش را به اصفهان فرستاد. حاج ابراهیم بجای دردسر سازی و درگیری بدون صدا به اصفهان رفت. (الان هم داریم از این سیاستمداران با کیاست) از اینجا ابراهیم خان در ۴١ سالگی از نردبانهای قدرت و اعتبار به سرعت بالا میرود به سبب خانواده، معتمد مردم شیراز بود و در حکومت هم بسیار نزدیک به خانواده زند. همین جعفر خان تنها ۴ سال توانست حکومت کند و در نهایت در ١٢٠٣ فک و فامیل زندش در تختخواب به سرش ریختند و سرش را از ارگ شیراز به پایین انداختند. صید مراد خان زند در پس این کودتای خونین به حکومت رسید و بلافاصله بدنبال لطفعلی گذاشت که به او هم شربت شهادت بنوشاند. همینجا ابراهیم خان و دیگر اشراف شیراز که ادامه حکومت صیدمراد خان را به صلاح کشور و بخصوص امنیت تجاری فارس نمیدانستند به لطفعلی که آن زمان در لار بود کمک کردند تا حکومت را بدست گیرد. در همین زمان هم آقا محمدخان قاجار در دیگر صفحات کشور با کمک کردها در حال پیشروی بود که موضوع این مقال نیست . حالا شما تا همینجا ببینید این حکومت زند بعد از کریمخان بود هر روز برادر کشی هر روز جنگ داخلی و هر روز تو سر و کله هم زدن، صد رحمت به این روزها. در رمضان ١٢٠۴ آقامحمدخان بالاخره به شیراز میرسه و در چمن گندمان اردو میزنه. اینجا گروهی از اشراف شیراز با او مخفیانه مذاکره میکنند و جالب است که در نهایت راضی میشه که فعلا عقب نشینی کند. نقش ابراهیم خان اینجا مبهم است. ولی آنچه که مهم است اعتقاد آقامحمدخان به مذاکره و اضطراب صاحبان سرمایه شیراز و فارس از ناامنی های گسترده که از مرگ کریمخان در دهسال قبل ادامه داشت. در اوایل صفر لطفعلی عزم لشگر کشی به کرمان کرد اما حاکم آن زمان کرمان ابولحسن کهکی که از عواقب ناامنی میترسید هدایایی برای لطفعلی فرستاد و اظهار انقیاد کرد لطفعلی قبول نکرد و بسمت کرمان رفت در مسیر هم به التماسهای سفرای ابولحسن وقعی ننهاد و در نهایت شهر کرمان را برای ۴٠ روز محاصره و در همان حال روستاهای اطراف کرمان را غارت میکرد همان لطفعلی که شما برایش اشک تمساح میریزید. هم تاریخ فسایی و هم هدایت به این موضوع اشاره کردند عمومی